|
نویسنده: خودم شنبه 83 مهر 4 ساعت 4:39 عصر
|
شخصی بود بسیار بد شانس ،هرکجا که پا میگذاشت اتفاقی رخ میداد.تااینکه مراسم جشن عروسی دختر ارباب رسید . ومامورین برای اینکه اتفاقی رخ ندهد او را از شهر یا روستا بیرون کردند وقرار شد عروسی که تمام شد دوباره به آنجا باز گردد . آن شخص که خیلی هم ناراحت بود ودوست داشت در جشن عروسی آنها شرکت کند درحالیکه میان کوه ودشت قدم میزد ، چند گل از درختان مختلف چید و دسته گلی درست کرد و آنهارا روانه جوی آبی کرد که میدانست این جوی آب درست از میان همان باغی عبور خواهد کرد که در آنجا عروسی است. از قضا عروس خانم دسته گل را دید و پایش را جلو گذاشت تا دسته گل را از آب بگیرداما پایش لیز خورده و داخل جوی آب افتاد. در این حال زنی جلو آمد و گفت گمانم فلانی باز هم دسته گلی به آب داده. این ضرب المثل چند جور دیگر نیز آمده که من این یک مورد را برای شما انتخاب کردم.مثلا گفته اند که این شخص یکی از خواستگاران عروس بوده |
|
نظرات شما ()
|
|
|
|
فهرست |
|
|
|
|
154615
:مجموع بازدیدها |
2
:بازدید امروز |
1
:بازدید دیروز |
|
|
حضور و غیاب
|
یــــاهـو
|
|
درباره خودم
|
| | |